دل نوشته های من از خودم و خدای خودمَ ... شادی ها و غم ها

خلاصه از هر دری من باب سخن با دوستان ...

دل نوشته های من از خودم و خدای خودمَ ... شادی ها و غم ها

خلاصه از هر دری من باب سخن با دوستان ...

یادی از جا خالی ها ... !

امروز با خودم گفتم هر روز که نباید نگاشت ... باشد تا بهانه ای نو ... حرفی نو ... برای گفتن از خود ! بیابم که یافتم !

چه بهانه ای قشنگ تر از یاد تو ... بابا بزرگ خوب و مهربونم ! 

سال هاست که نیستی .. زود ما رو از وجود نازنین خودت محروم کردی ...  

خدایا همیشه از ته دل با تو به نجوا گفتم که چقدر جای خالیشون رو با تمام وجود حس می کنم از کودکی تا حال .. و لعنت به هر چی راه دور و جاده اس ...  

*نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد !!! 

طفلی مینای من که در نبودت چه لحظه هایی رو صبوری کرده ... یادت عزیزه بابائی گلم ! 

یادمه با دندونای مصنوعی ات منو می ترسوندی و بعدش منو می خندوندی ... رو تراس زیبای خونه ات .. درخت گلابی شیرین و پرآب ... درخت انبه ... درخت به با شکوفه های زیبا و بی نظیرش ... دستپخت احترام سادات .. همسر خوبت .. خوب یادمه رو دست خودت میزدی که مثلا مارو تنبیه کرده باشی ... نه تو رئوف تر از اینها بودی ... حالا تو تازه آباد کنار همسرت راحت خوابیدی ... یاد دختر غریبت هم میکنی بابائی ! ایشالا بزودی از این راه دور دور با عطر مشهدالرضا میام به دیدارت .. تاون موقع یا حق!

به نازش میدار تا وقت دیدار !!!


! ... on GOD

It's beautiful to speak of GOD to man…

We cannot fully understand the nature of GOD because we are not GOD,

But …

We can make ready our consciousness to understand,

And grow through,

The visible expressions of GOD…!

WHEN YOU LOVE …

You should not say … GOD is in my heart,

But rather…

*Iam in the heart of GOD…!*

*******************************

O GREAT intelligent being!

Hidden and existing in and for the universe,

 You can hear me …

Because you are within me,

 You can see me…

Because you are all-seeing,

Please drop within my soul a seed of your fruit. Amen!

اشکی ... بی بهانه!

رواق منظر چشم من آشیانه توست   **   کرم نما و فرود آی که خانه خانه توست!!! 


 

امروز رو هم مثل همیشه با یاد و توکل بر مهرربان هستی آغازیدم ... بله شروع کردم .. اول تو محوطه دانشگاه نشستن و صرف هوای پاک بهاری که بزودی از ما گرفته خواهد شد ... گفتن از آنچه از ظهر دیروز تا اکنون بر ما گذشته و گپی خانمانه و کمی تا قسمتی گفتن از هم ... غیبت نه بابا ..! بچه های ما غیبت ... فقط با تبر همدیگه رو دنبال می کنن که اونم طبیعیه ..  

بعد گفتن این جمله از زبون خودم که روز خوبی داشته باشین و نشستن پشت میز کار و ... بقیه اش هم مثل قبلی ها سرشار از تکرار و تکرار ... تماس معاون از نمایشگاه کتاب و سفارش پیگیری نامه های اداری و و و ...!  

راستی امروز مهمونی کوچولوی تازه متولد شده ما ** محمد عرفان ** هم هست... براش سکه گرفتیم با همسری ... 

یک اعتراف صریح و بدون پشیمانی : (هرچند از ته دل نبود اما یه جورایی مقابله به مثل بود هرکی خوند و هرچی خواست بگه مهم نیست .. بله مهم فقط خودمم ! خودخواه هم نیستم ) 

حالا بگم چه کردم یا بهتر بگم چه گفتم ... از همسری یه سوال کاملا عاشقانه و عارفانه در نیمه شبان پرسیدم ... بامید اینکه جوابی درست بشنوم نه مثل همیشه باد هوایی و گزاف ... که متسفانه بر خلاف انتظارم رو شنیدم و حرفی سرد و تلخ نثارش کردم ... نه حرف بد نه سرد ... نیم نگاهی از جانب او و بی تفاوتی در نگاه از جانب من ... ! 

به همین سادگی ... دیگه حوصله نوشتاری نیست ... یا حق !


یا نور   یا قدوس

خدایا من که کسی رو ندارم، پس تو تنهام نذار!

خدابا من که قدرتی ندارم، پس تو پشتوانه‏ام باش!

من که علم و دانشی ندارم، پس تو علم و دانشم باش

من که یاوری ندارم، پس تو یار و یاورم باش

من که تو این دنیا هیچ چیز از خودم ندارم، هیچ چیز، پس تو همه چیزم باش و زندگی ام را آسان گردان

من که خیری ندارم که محبتم در دل کسی باشه، پس محبت مرا در دل خلقت جای بده.

خدایا من که توان صبر ندارم، پس به بزرگی خودت مرا شرح صدر بده

خدایا من که ضعیفم (و خلق الانسان ضعیفا) پس تو قدرتم باش

خدایا نه در دنیا به چیزی قدرت دارم نه در آخرت، پس ارحم لمن لیس له الدنیا و الاخره

خدایا من هیچم هیچ، اگر بی تو باشم و تو همه چیز و نشستن در گوشه عرش تو اوج آرزو!

 

پ.ن.: برداشتی آزاد از معانی قرآن و دعای کمیل ودعای عهد -برگرفته از وبلاگ مسعود خان