دل نوشته های من از خودم و خدای خودمَ ... شادی ها و غم ها

خلاصه از هر دری من باب سخن با دوستان ...

دل نوشته های من از خودم و خدای خودمَ ... شادی ها و غم ها

خلاصه از هر دری من باب سخن با دوستان ...

این روزها ... !


 سلام خدای همیشه خوب خوب من ... 

کمی گرفتار فکر و خیالم ... نه کمی نه زیاد هم نه اما همیشگیه آره هست خلاصه یه جورایی وصله تن نازکم شده ... تنی که فکر میکنم دیگه نه حوصله داره نه تحمله این فراز و نشیب های زندگی رو .. گاهی شاد شاد و سرمست و گاهی غرق غم و تلخی ... 

دوست دارم چایمو تلخ بخورم شکلات داغ داغ ولی تلخ نسکافه همه جوره اش تلخ .. با قهوه زیاد میونه ندارم ... ولی اگه باشه بازم تلخ ...  

نه اشتباه نشه اوقاتم تلخ نیست دلم با خودم نیست .. فکرم هرجایی هست غیر از خودم .. 

انگاری اینمهمه تلاشم و تلاشمون بی هدف میشه گاهی .. خ 

خدا هست برای بودن و تنها نبودن  

هوا هست برای تنفس و خفه نشدن  

من هستم برای عاشقی اون 

اون هست برای عاشق بودن من  

ما هستیم برای با هم بودن و با خدا بودن  

پس اینهمه تلخی چرا ...  

بی خیال بسه دیگه حرف دلم جاری نمیشه ... آره قفل کرده  

تا بعد دست علی یارتون  


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد