دل نوشته های من از خودم و خدای خودمَ ... شادی ها و غم ها

خلاصه از هر دری من باب سخن با دوستان ...

دل نوشته های من از خودم و خدای خودمَ ... شادی ها و غم ها

خلاصه از هر دری من باب سخن با دوستان ...

! ... on GOD

It's beautiful to speak of GOD to man…

We cannot fully understand the nature of GOD because we are not GOD,

But …

We can make ready our consciousness to understand,

And grow through,

The visible expressions of GOD…!

WHEN YOU LOVE …

You should not say … GOD is in my heart,

But rather…

*Iam in the heart of GOD…!*

*******************************

O GREAT intelligent being!

Hidden and existing in and for the universe,

 You can hear me …

Because you are within me,

 You can see me…

Because you are all-seeing,

Please drop within my soul a seed of your fruit. Amen!

اشکی ... بی بهانه!

رواق منظر چشم من آشیانه توست   **   کرم نما و فرود آی که خانه خانه توست!!! 


 

امروز رو هم مثل همیشه با یاد و توکل بر مهرربان هستی آغازیدم ... بله شروع کردم .. اول تو محوطه دانشگاه نشستن و صرف هوای پاک بهاری که بزودی از ما گرفته خواهد شد ... گفتن از آنچه از ظهر دیروز تا اکنون بر ما گذشته و گپی خانمانه و کمی تا قسمتی گفتن از هم ... غیبت نه بابا ..! بچه های ما غیبت ... فقط با تبر همدیگه رو دنبال می کنن که اونم طبیعیه ..  

بعد گفتن این جمله از زبون خودم که روز خوبی داشته باشین و نشستن پشت میز کار و ... بقیه اش هم مثل قبلی ها سرشار از تکرار و تکرار ... تماس معاون از نمایشگاه کتاب و سفارش پیگیری نامه های اداری و و و ...!  

راستی امروز مهمونی کوچولوی تازه متولد شده ما ** محمد عرفان ** هم هست... براش سکه گرفتیم با همسری ... 

یک اعتراف صریح و بدون پشیمانی : (هرچند از ته دل نبود اما یه جورایی مقابله به مثل بود هرکی خوند و هرچی خواست بگه مهم نیست .. بله مهم فقط خودمم ! خودخواه هم نیستم ) 

حالا بگم چه کردم یا بهتر بگم چه گفتم ... از همسری یه سوال کاملا عاشقانه و عارفانه در نیمه شبان پرسیدم ... بامید اینکه جوابی درست بشنوم نه مثل همیشه باد هوایی و گزاف ... که متسفانه بر خلاف انتظارم رو شنیدم و حرفی سرد و تلخ نثارش کردم ... نه حرف بد نه سرد ... نیم نگاهی از جانب او و بی تفاوتی در نگاه از جانب من ... ! 

به همین سادگی ... دیگه حوصله نوشتاری نیست ... یا حق !


یا نور   یا قدوس

خدایا من که کسی رو ندارم، پس تو تنهام نذار!

خدابا من که قدرتی ندارم، پس تو پشتوانه‏ام باش!

من که علم و دانشی ندارم، پس تو علم و دانشم باش

من که یاوری ندارم، پس تو یار و یاورم باش

من که تو این دنیا هیچ چیز از خودم ندارم، هیچ چیز، پس تو همه چیزم باش و زندگی ام را آسان گردان

من که خیری ندارم که محبتم در دل کسی باشه، پس محبت مرا در دل خلقت جای بده.

خدایا من که توان صبر ندارم، پس به بزرگی خودت مرا شرح صدر بده

خدایا من که ضعیفم (و خلق الانسان ضعیفا) پس تو قدرتم باش

خدایا نه در دنیا به چیزی قدرت دارم نه در آخرت، پس ارحم لمن لیس له الدنیا و الاخره

خدایا من هیچم هیچ، اگر بی تو باشم و تو همه چیز و نشستن در گوشه عرش تو اوج آرزو!

 

پ.ن.: برداشتی آزاد از معانی قرآن و دعای کمیل ودعای عهد -برگرفته از وبلاگ مسعود خان

یه حرف نو ...!

ان روزا همه اش حرف از بهبود شرایط زندگی با افکار مثبته و حس موفقیت (قابل توجه اینکه بنده از مشتریان مجله موفقیتم که مطالعه اونو به توصیه مکنم .. چرا؟ چون تو این دوره و زمونه که هر روز باید یه چیزی آدمو ببره به اعماق ... اسمشو نبر! خیلی به داد آدم میرسه و به زیبایی کلام یه راه جلو پات میذاره و فکری نو تو سرت میندازه و خلاصه هالی به هولی بله کی بود کی بود من نبودم ! حسابی حال ادمو جا میاره ... یه حس خوب تو رگ های وجود آدمی جون میگیره ..! 

پس حتما شما هم بخونین ... بعد یادم کنین .. اوکی ؟! 

من احتیاج به همفکری دارم در خصوص .... کنترل افکار حالا خوب یا بد .. مهم کنترله ! 

دلم می خواد یوگا کار کنم شاید کمکم کنه .. خدایا من یه دنیا کار دارم که باید انجام بدم اونم با علاقه .. خیلی افراد منتظرن تا من یه کارایی براشون بکنم البته با توضیحات : بی منت ! دلم واسه خودش و عزیزای دلش کلی برنامه چیده ؟ کمکم می کنی ؟ خودم کوشا هستم اما مدد از تو چیز دیگه ایه .. ! 

من گاهی تو کنترل کردن افکار و احساساتم خیلی عاجز میشم .. منم در کل خیلی اهل سکوتم البته احساسم میگه بعد مزدوج شدن و اون تنهائی ها خیلی پر حرف شدم که خیلی عوض شدم ... گاهی ازینکه این کوه حرف تلنبار شده رو دلم رو همه جا با خودم بکشم خیلی عذابم میده ... به همسری هم نمی گم چون علاقه ائی به این جور حرفا نداره .. چه کنم دوست نداره دیگه ؟ هر حسی خوب یا بد .. خوشی یا غم .. دلتنگی .. حس کمک به مردم .. حس البته گاهی نفرت از مردم و الی آخر همه اش مال خودمه و بس !  

واقعا گاهی مهری خیلی خیلی خیلی تنهاست ! 

ولی اینه ملکه ذهن من که خدا جانشین همه نداشتنی هاست !!! پس تنهایی در کار نیست ! 

ولی همیشه می خوام از اینی که هستم بهتر باشم ... زیادی کمال گرام .. حالا کو تا بهتر شدن و به کمال رسیدن ... دور یا نزدیک .. مهم رسیدنه که من می رسم !!!