ماه من !
غصه اگر هست بگو تا باشد !
معنی خوشبختی ... بودن اندوه است !
این همه غصه و غم ...
این همه شادی و شور ...
چه بخواهی و چه نه ... میوه یک باغند !
همه را با هم و با عشق بچین !
... ولی از یاد مبر ...
پشت هر کوه بلند ... سبزه زاریست پر از یاد خدا !
و در ان باز کسی .. با صدایی آرام و مطمئن می خواند..
که خدا هست ... خدا هست!
و چرا غصه ؟ چرا؟
دوست دارم همه نجواهای روزانه دلم رو .. تموم اون دلتنگی واسه اون خیلی ها رو که در کنارم ندارم بنویسم .. از دلی که همیشه تنگه واسه دوست مهربون دوران کودکی تا جوانی و سهیم خیلی از خاطرات ناب جوانی .. مهرنوش خوبم رو میگم ... یوهو تو کجا و من کجا ... اما نمی شه .. سنگینی و تلخیش برام بیشتر میشه . بقول ساره جونم :
**بهار بهانه ایست برای رفتن
بهار که بیاید من رفته ام ...! **
منم قرار بود بهاری باشم ولی یوخده طول کشید تا قبل شروع گرمای تابستان .. بله من واقعا رفته ام ... رفتن همیشه رفتن !!!
خدایا .. پروردگارا !
تو را بخاطر کدامین نام تو بستائیم که در هر کلامی مدح و ستایش از آن تو !
دیروز من با تولد یه نوزاد زیبای پسر *زن دائی جون* شدم .. بله به سمت های زندگیم اضافه شد .. یه پسر سفید خوشگل.. که تو قدم گذاشتن و ورود به این دنیای وانفسا ** که فقط براش تو همین دنیا شادی و سربلندی رو آرزو می کنم ** عجله داشت و تا می تونست مامانشو اذیت کرد ...
عزیز زیبا .. خوش آمدی ! بدنیای پر هیاهوی ما آدم بزرگا خوش اومدی .. دنیا بکامت همیشه شیرین گل پسر !
شوهرم ملقب به دایی جون که حسابی دست و پاشو گم کرده بود و من بدتر از دانشگاه در رفتم با پاس دو ساعته که دیگه برنگشتم .. تا تونستم بوسیدمش و صورتش رو نوازش کردم و به عمق صورتش دقیق شدم ... چشمانی زیبا با نگاهی پر شیطنت ..
سرت سلامت سید محمد عرفان کوچک .. دنیات گل بارون و بهاری !
تولدت مبارک!
محبوب دلم کاش گوش شنوایی داشتی ... ! ولی من همیشه در بود و نبود تو برات میگم هرآنچه را که لایق آنی ...
* رشته ی مهر تو را پیوند جانم کرده ام ...
تا نگیرد هرگز از دست تطاول ها گسست ! (ح.د.)
* تا بخت بلند ما تو باشی
ما طالع خفته ای نداریم
ماییم به ملک فقر خشنود
گر دیبه ی بفته ای نداریم
از ما دم گرم و شعر تر خواه
جز سینه ی تفته ای نداریم ! (غ.د.)
** تا کوکب بخت منی با طالعی فرخنده ام
گویی به برج بخت ما خورشید و ماه افتاده است ... !!!
مهرت به جان پنهان کنم کز مدعی کتمان کنم
غافل که خود بر گونه ام اشکی گواه افتاده است ...!!! (غ.د.)
عزیزم من همیشه در هر حالی ناظر بر عشقی جاری در زندگیمون هستم که تو کمتر بهش میرسی ... از خدا می خوام این حجابی که از شرمه خجالته از سر غروره حالا هر چی هست رو از دیدگانت و نظرت برداره تا بتونی از لحظه لحظه اش کمال لذت رو ببری ! آمین