دل نوشته های من از خودم و خدای خودمَ ... شادی ها و غم ها

خلاصه از هر دری من باب سخن با دوستان ...

دل نوشته های من از خودم و خدای خودمَ ... شادی ها و غم ها

خلاصه از هر دری من باب سخن با دوستان ...

فن جیم از سر جلسه ..


الان به بهانه اتمام یه نامه اداری مهم اومدم پشت میز کارم این ساختمون ... وای چقدر دلم براش تنگ شده بود...  دفتر کارم و همه متعلقاتش .. بزودی از شما خداحافظی می کنم .. از همه مهم تر همکارام ... نه دوستام ... خونه ام و این شهر ... الهی بامید تو ... بامید روزهایی روشن و خدایی .. سرشار از عطر تو !!!

استعفای کاری ولی همچنان درگیر امتحانات..


با نامه امضا شده استعفام توسط دکتر رسما نباید از پس فردا یعنی 1/4/88 بیام سرکار .. اما خوب امتحانات و مثل همیشه کمبود نیرو ... بهانه خوبی شد واسه سیر دیدن و خوش گذروندن در عین خستگی ها با دوستان و همکاران ... دلم حتما برای این روزها تنگ خواهد شد ... اما به امید روز روزهایی خوشتر و بهتر  تو شهرم و تحصیل .. امروز تصمیم گرفتم که حتما ادامه تحصیلم رو خیلی جدی تر از قبل دنبال کنم ... بامید موفقیت همه .. و البته آقای مهندسم ...موری جون خودم ! 


حرف های ناگفته دل ... !


خوندم و با دل گفتم ... : 

خواستم بدانی که: 

من بی نفس.. نفس کشیدن.. هرگز نمی خواهم ...!  

 

من عاشق زندگیم ... عاشق با تو بودن و عاشق عاشق بودن ... عاشق حس لمس عطر حضور خدا تو خونه امون .. تو زندگیمون ... تو عاشقی هامون ... تو نگاه های نابمون که سرشاره از نگفتنی هاست ... من عاشق خدام و عاشق تو ... 

تو یه وبلاگ خوندم البته یه ضرب المثله که میگه :

*یاد گرفتم که با خوک کشتی نگیرم .. چون هم مثل خوک کثیف میشی و هم خوک ازین کشتی گرفتن لذت میبره ...! * 

این خوک کیه ؟ چیه ؟ من میگم شاید روزگاره .. زمونه اس ... زندگیه ... یا حتی بعضی از آدمان 1 

من دوست ندارم با زندگی بجنگم ... من میخوام بسازمش واسه خودم واسه عزیزم .. واسه عشق پاک و قشنگمون ... جنگ نه .. دعوا نه ... بحث و حدیث و گلو پاره کردن هم نه ...  

آرامش می خوام و انرژی ... ازم دوری نکن ... ! درکم کن و واسه تعالی زندگیمون تلاش کن .. صبر داشته باشی همه چی درست میشه .. ما اون بی نظیر مهربون رو داریم ... یادت نره !