دل نوشته های من از خودم و خدای خودمَ ... شادی ها و غم ها

خلاصه از هر دری من باب سخن با دوستان ...

دل نوشته های من از خودم و خدای خودمَ ... شادی ها و غم ها

خلاصه از هر دری من باب سخن با دوستان ...

جمع شاد و بی نظیر خوشحالان ... ۱۳۸۲!

می خوام امروز از دل بگم ... برام سراغ یه آرشیو خاک گرفته که فقط خودم گاهی میرم سراغش و هیچ کسی نمی تونه بهش دسترسی داشته باشه  .. که براش می خونم : 

گاهی از من عاشقانه یاد کن تو به یادم بوسه ای بر باد کن ...!

یادی کنم از یه دوستی ناب سه ساله ! 

از یه جمع پاک دخترونه و پسرونه که همیشه خدا رو شاهد و ناظر داشتن ...! 

جمعی از بچه های شاد و پرانرژی .. شوخ و خوش خنده و خلاصه همیشه شاد ! 

من همیشه به یاد اون روزا این شعرو با خودم زمزمه میکنم که مدت ها اول دوراهی طرقبه شاندیز خودنمایی میکرد .. جایی که همیشه شاهد و ناظر لحظه های ناب و خوش دوران جوانی ناب ما بوده ...  

یاد باد آن روزگاران یاد باد  

روز وصل دوستداران یاد باد  

ادامه مطلب ...

به یاد یه دوست که نه یه نارفیق قدیمی ...!

خداوندا

تو می دانی

که انسان بودن و ماندن چه دشوار است

چه رنجی می کشد آن کس

که انسان است

و از احساس سر شار است

خداوندا تو تنهایی

منم تنهای تنهایم

تو یکتایی و بی همتا

ولیکن من

نه یکتایم نه بی همتا

فقط تنهای تنهایم !


این شعر ناب یاد آور سید رضا ح. معروف به رابین هود ... 

رضا کیه ؟‌یه همراه .. دوست نه هر چیزی لیاقت می خواد که تو نداشتی اما ظاهر چرا ؟ چون زیادی زبون باز و رذل بودی ... یاد اون روزا بخیر ... هر کدوم الان درگیر یه سرنوشت و یه قسمت جدا... دور از هم ... همچون لشگری شکست خورده ... 

خدایا من همیشه بابت تک تک لحظه های خوب و شاد زندگیم ممنون توام .. مهربانا!

!... a feeling

 

.... a feeling you feel  

.... when you feel  

is a feeling that 

!!! .... you have never felt before