امروز با خودم گفتم هر روز که نباید نگاشت ... باشد تا بهانه ای نو ... حرفی نو ... برای گفتن از خود ! بیابم که یافتم !
چه بهانه ای قشنگ تر از یاد تو ... بابا بزرگ خوب و مهربونم !
سال هاست که نیستی .. زود ما رو از وجود نازنین خودت محروم کردی ...
خدایا همیشه از ته دل با تو به نجوا گفتم که چقدر جای خالیشون رو با تمام وجود حس می کنم از کودکی تا حال .. و لعنت به هر چی راه دور و جاده اس ...
*نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد !!!
طفلی مینای من که در نبودت چه لحظه هایی رو صبوری کرده ... یادت عزیزه بابائی گلم !
یادمه با دندونای مصنوعی ات منو می ترسوندی و بعدش منو می خندوندی ... رو تراس زیبای خونه ات .. درخت گلابی شیرین و پرآب ... درخت انبه ... درخت به با شکوفه های زیبا و بی نظیرش ... دستپخت احترام سادات .. همسر خوبت .. خوب یادمه رو دست خودت میزدی که مثلا مارو تنبیه کرده باشی ... نه تو رئوف تر از اینها بودی ... حالا تو تازه آباد کنار همسرت راحت خوابیدی ... یاد دختر غریبت هم میکنی بابائی ! ایشالا بزودی از این راه دور دور با عطر مشهدالرضا میام به دیدارت .. تاون موقع یا حق!
به نازش میدار تا وقت دیدار !!!
دیدم اهل دلی گفتم شاید از مطالب وب ما هم خوشت بیاد البته قبل از این اتفاقات فقط عشق باز با اون ؛تنها بهانه؛ بود اما...
محبوبترین انسانهای تاریخ بشر، غالباً در مقاطع کوتاهی از زمان، در نظر اکثر مردم، منفورترینها بودهاند. به یاد دارید در زندگی نوح و ابراهیم و لوط و موسی و داوود (ع) که همگی از بزرگترین موجودات عالم بودهاند، همین بوده. یوسف در میان برادرانش و مسیح و محمد (ص) و اکثر انبیاء دیگر هم، در میان مردمان خود، همین مقاطع را تجربه کردهاند.(21)
مرسی مبارز فقط خدا کنه اهل خون و خونریزی نباشی ... واقعا چرا انسان باید اینقدر کور باشه بجنگه بجنگه بعد بگه ای بابا اینکه ادم خوبیه گوش کنیم شاید حرف حساب بزنه به نفع خود ما باشه ... ازین موردا تو جامعه فعلی ما هم کم نیست ... دقت کنی زیاد میبینی .. منکه به وفور تو این محیط کاریم سراغ دارم ... بی خیال بدی ها .. برو سراغ خوبی ها که زیادش هم کمه ! یا حق
فدات شم مهری جون ... خوبی ...شما سادات هستین ؟ من عاشق ساداتم ...
راستی اینو من مطمئنم که پدر و مادرا هر جا که باشن هوای بچه هاشونو دارن ...
شاد باشی گل خانوم
مرسی عزیزم گلم مهربونم ... من نه همسری سادات و اولاد پیغمبره اونم نسل اندر نسل دو طرفه ... همین کارمو سخت کرده که گاهی که نه خیلی باید مراعات کنم .. گاهی خوف برم میداره ...
لبت خندان و دلت شاد خوبم ... تند تند به من سر بزن باشه!
سلااام مهری جون البته چون بزرگتر مایی مهری خانوم
تجدید خاطره گرم و صمیمی بود. دلتشین و دلسوز. روحش قرین رحمت ...
بابت تبریکات هم ممنون.
راستی مریب که نوشته های منو قابل دونستی تو وبلاگت گداشتی. راستی کپی رایتی! ذکر منبعی ... چیزی
مرسی ... بعد سال ها اینقدر واسه اشون از دل گفتم .. خدایی خیلی دلتنگشونم ... آقا مسعود خان ازین به بعد نه اجازه میگیرم نه منبع رو ذکر میکنم ... فقط به گفته های دلت تبریک میگم که نشون پاکی داره و نزدیکی بخدای ارحم الراحمین ... بهت سر میزنم . یا حق